۲۸ شهریور ۱۳۸۳

مشق

ميانِ ترديدهايِ هميشه،

چشمانِ تو

حقيقتِ مرا به قافيه نشسته

و فريادِ من

-هنوز-

سكوتِ جاودانه‌ي استيصال را هجّي مي‌كند.

از من مخواه

ميانِ مشقِ تباهي،

-وقتي امتدادِ هبوط و اوج يكي‌ست-

تمنايِ تعالي را

در عبور از واژه‌هاي فساد گم كنم؛

كه من

خداوند را

در سطرسطرِ اين شك‌واژه‌ها‌ يا‌فته‌ام.

نگاه كن مرا:

رقعه از ورّاقان نمي‌طلبم؛

ديري‌‌ست در مكتبِ مهر تو

به‌ديدگانِ تعب

مشقِ ترديد مي‌كنم

تا دريابم

كه چشمان‌ات حقيقت دارند.

28 شهريور 83