رسم عاشق كشي و شيوهي شهرآشوبي
جـامهاي بود كه بر قامت او دوختـه بود
حافظ
رسمي ديگر است اين؛
تا گواهِ ننگِ شهرآشوبيات
روزينهاي گردد
-خُرد-
با لختكي خون، آميخته
نقشبندِ پَرِّ پرندِ پيمانستيزت
حديث عاشقكشي
داستانِ زخمهي هزاردستان است
با قامتِ دستينهاي
كه حقيقتِ عريانِ زخم را
جامهاي سزايِ سوز،
و زخميِساز
بردوخته.
ورنه
عشقِ عاريتي
چراغِ خفتهايست
كه جز به سردي
زبانه نفرسايد
...
آري!
رسمي ديگرست اين.
مسيح
4 آبان 1382