فيض ازل به زور و زر ار آمدي به دست
آب خِضِـــر نصيبهي اسكنــــدر آمدي!
حافظ
وقتي كه واژهها
ترجمانِ فاجعهاند،
باران
جايي ميزايد
كه صورتِ خاموشِ ماه
-رهوارتر از هلالكِ سردش-
بر آبستنِ ابري
سايه دوانده
و
نيلوفر
جايي ميزيَد
كه امتدادِ مرداب را
دريا نديدگانِ باديهنشين
سد بستهاند
تا آب را
جيرهي جنگل كنند!
(...)
مجالي نيست،
ملاليان!
جريده بايد رفتن
وقتي كه
واژهها
گذرگاه تنگ عافيتاند!
آب خِضِـــر نصيبهي اسكنــــدر آمدي!
حافظ
وقتي كه واژهها
ترجمانِ فاجعهاند،
باران
جايي ميزايد
كه صورتِ خاموشِ ماه
-رهوارتر از هلالكِ سردش-
بر آبستنِ ابري
سايه دوانده
و
نيلوفر
جايي ميزيَد
كه امتدادِ مرداب را
دريا نديدگانِ باديهنشين
سد بستهاند
تا آب را
جيرهي جنگل كنند!
(...)
مجالي نيست،
ملاليان!
جريده بايد رفتن
وقتي كه
واژهها
گذرگاه تنگ عافيتاند!
28 آبان 1382