۲ شهریور ۱۳۸۹

مي ترسم از گندم‌زار

از رنگ های تو
تنها کرک های طلایی شانه ات در خاطر ام مانده
و شیبی
که به گردن ات می رسید
متمایل به ماه می شد
از شكفتن انار در لحن ات که بگذریم
بی هیچ قصد شاعرانه ای
چیزی در اعتبار گونه های تو بود
که مثل ارغوان
معادل نداشت

این تیرگی
که به روزگار من دویده
ربطی به ستاره های سوخته ام ندارد
از وقتی قلب ات به شکل مشت بسته ای باز شد
تمام رنگ ها
مادون قرمز اند!
1 شهریور 1389