۱۵ مرداد ۱۳۸۷

انتهار

سپیدی ِ گردن‌ات را خوب بگرد.
شاید حرفی را که با تو می‌نشست پیدا کنی.
وگرنه
حرف‌های ِ من که - همیشه -
به حوالی ِ کرک‌های ِ شانه‌ات نرسیده
خودشان را گم می‌کنند
و همه چیز
جز حادثه‌ی لمس واژه‌ها با تن تو
ناگفته می‌ماند.

انتهار ِ کلمات، ناگزیر بود.
سپیدی ِ سطر‌ها را - اگر خواستی - بگرد!
6 مرداد 1387