۳۰ بهمن ۱۳۸۷

پنج‌شنبه

مرگ، همیشه پنج‌شنبه آغاز می‌شود.
تظاهر می‌کند
جز اکوسیستم‌های ِ طبیعی،
دنده‌های ِ منقرض ِ دایناسورها
و نقشه‌های ِ چهاررنگ ِ تکامل ِ زیستی
سابقه‌ی دیگری ندارد.
هیچ اهمیتی نمی‌دهد
که طعم ِ تناسخ بدهد به ملغمه‌ی فلسفه
یا تخم ِ آخرت را از مزرعه‌اش درو کنند.
حتا از گل‌های ِ دامن ِ تو که می‌پرسم
به سردی معتقد است
نقش‌های ِ بی‌آزار ِ هم‌رنگ و هم‌جهت‌اند.
ضربان ِ قلب‌های ِ شکسته برای‌اش کلاسیک‌های ِ صدهزارباری‌ست،
اما
پیش پا افتاده‌ترین قبرهای‌اش هم
زخم‌های ِ سپید ِ حنجره‌ی مرا
از دندان‌های ِ تو
بازمی‌شناسند!
29 بهمن 1387