۳۰ آذر ۱۳۹۰


به رغم بودایی
که سال‌‌ها
به دستان‌ام حکومت می‌کرد
با صورت به زمین خورده‌ام
وگرنه خوب می‌دانستم
سوی ناپیدای یلدا را
به ناف کدام ستاره‌ی سوخته ببندم
.
حالا همان شبی
که انس نفس‌های تو را
به آن‌سوی پنجره تبعید کرد
فال تا خورده‌ی حافظ را توی دست من چال می‌کند