۱۹ شهریور ۱۳۸۹

بر اوج جناب ات نرسد هیچ کمندی

به سحر
برای بیست و پنج سال ‌لاقبیلگی
سه شنبه
خلاف آمد کسالت شهریوری بود که جنون تو را زایید
مادیانی بی سر
که از چهار نعل
زخمی کرده جهت های جاده را
با چشم هایی
که جز شب های حاکم بر رنگ خودشان
معادل نداشت
و موهایی
با طرح گریزهای بی سر و پا
که از ماقبل تاریخ
کشیده بود
و دلیلی محتمل
برای اصرار دستان بی قناعت مرد

این سوی قبیله
اسب ها سهم خودشان را زود می میرند
حتا اگر شبی
تصادفن از آب گذشته باشند
19 شهریور 1389