۲۱ شهریور ۱۳۸۹

Putrefaction

بر پله های میان‌سالی تف می اندازم
ضرورت صدای ام
پشت سرفه های پوسیده سقط می شود

با لاادری گری زخمی چرک‌مرد بالا می روم
و سایه های سال‌خورده یک‌قلم
طرح تناسخ طیفی از تحدب را
از تن ام رونویسی می کنند

گرچه تعالی نرده ها را قرن هاست بوسیده ام
این آبله که در نفس من پا گرفته و صیقل خورده
در پاگرد گلوی ام
اظهار می کند که پر جبرئیل
حساسیت مخاطی اش را تحریک کرده است

خروش سرفه هام را ببخش
دیگر سیگار هم در خفت ادراک سینه ام نمی‌گنجد
21 شهریور 1389