۲۱ بهمن ۱۳۸۶

رشك


ماهِ من
بازيچه‌یِ چشمانِ كودكی‌ست شايد
كه هر شام
هلالكِ پُربرقِ چشمان‌اش
او را به خوابِ نوشينِ خويش می‌خواند.

ماهِ من
هم‌آوازِ حنجره‌یِ كوچكی‌ست شايد
كه هر صبح
تا پرنده‌هایِ شادمان‌اش
غوغايی سركش را
ترجيعِ آوازِ خويش سازند،
هر پاره‌بانگ‌اش
هم‌همه‌ای را
از گذرگاه‌ِ پندارِ من
به اوج می‌رساند.

خوابِ آن هم‌همه را كه می‌شنوم،
پنجره باز می‌شود
و ماهِ من
ماهِ من نيست...
23 بهمن 1386