۵ فروردین ۱۳۸۷

تشنه

اين ابرها
يائسه هم كه نباشند،
باز باران در زهدان‌شان خفه مي‌شود.

من اما
- گستاخ-
از زير ِ صخره‌ها قد كشيده‌ام،
و از خنده‌هاي ِ ترك‌خورده‌ي هيچ بياباني امان نمي‌خواهم.
چرا كه ريشه‌هاي‌ام را
در اعماق ِ مذاب ِ تو گسترده‌ام!



در تشنگي اين اوقات
ببارند يا نبارند ابرها،
سيراب نمي‌شوم!
5 فروردين 1387