۱۴ فروردین ۱۳۸۷

اثير


هر صبح
در چشم‌خانه‌هاي ِ تو
خورشيد
با يك سبد ستاره اتراق مي‌كند.
باد ِ عصر كه مي گذرد از رنگ ِ پوست تو،
ابرهايي كه باران روي ِ دل‌شان باد كرده
نشاني ِ مزارع ِ گندم را گم مي‌كنند.
و اطلسي‌ها هرشب
طعم ِ بوسه‌ي تو را
به ستاره‌هايي تعارف مي‌كنند
كه در كرانه‌ي راه ِ شيري ازدحام كرده‌اند.


سپيده نمي‌زند هنوز
كه لحن ِ گيسوان ِ تو
در تمام ِ كائنات ر‌َصـَد مي‌شود.
14 فروردين 1387