۲۵ فروردین ۱۳۸۷

رسوا


نوشته بودي
بر انسداد ِ معبر ِ عصب‌هاي ِ تنيده به هم
روي ِ صـُلبي ِ گـُرده‌ام
با طرح ِ نرمي از لب‌هاي ِ گشوده
كه هيچ راهي از من به تو نمي‌رسد.

خواستم با چشمان‌ام روبرو كنم نوشته‌ات را
تا دروغ‌گو رسوا شود.
از انحناي ِ محور ِ حنجره‌ام برگشتم.
گردن‌ام شكست!
25 فروردين 1387