۱۶ خرداد ۱۳۸۷

مقبره


با قوانین ِ جاری ِ سنگ ِ گور
نمی‌شد سپیدی ِ سنگ‌های ِ حوض را شست.
ارتفاع ِ کاهل ِ فواره هم کفاف ِ کناره‌های ِ بعید ِ آن را نمی‌داد.
رگه‌هایی که هراس و انتظار ِ هیچ جاده‌ای
در انحنای ِ آن‌ها نمی‌مرد.
دست‌های ِ من
خلاف ِ قواعد ِ مصنوعی ِ رنگ‌ها بود.
و جز به رگ‌های ِ طبیعی ِ مرگ، عادت نداشت.
آن‌قدر که تنها از حاشیه‌های ِ تراش نخورده از باران، انصراف داد
و از فرط ِ تکرار ِ اجزای ِ بی‌دلیل ِ مقبره‌ها،
سنگ‌ها را
- تکه تکه - بر آب انداخت.
.
.
.
با این که می‌پنداشتم
تمام ِ حافظه‌ی ِ حوض را مخدوش کرده‌ام،
هنوز هم
جراحت ِ مزار ِ ‌ماهی‌ها
از کناره‌های ِ آن، نشت می‌کند.
16 خرداد 1387