۱۵ مهر ۱۳۸۷

مرگ


در بی‌تو ماندن ِ آسمان ِ فقید
آواز ِ پرنده‌ها
- همه - فک ِ اضافه ست،
و پنجه‌های ِ دعا
سین ِ سرخ‌ها را - یک‌سره - می‌درد؛
آن هم با این‌همه خصومت ِ فیروزه‌ای
که هرکجا که می‌رود
آبی‌ست
و هرکه را می‌ایستد از انتظار
می‌میرد.

لعنت!
مثل دنیادیده‌های ِ پیر
مرگ ِ من هم از قوزک ِ پاهای‌ام آغاز شده.
آن را می‌بندم به ستون ِ فقرات ِ پرنده‌گان؛
دیوار می‌گیرم از این ستون ِ اعتراض که هیچ آواری در آن نمی‌میرد.
دیوار می‌گیرم
تا کوره‌های ِ آبی آسمان
که آواز ِ پرنده‌ها
هم‌همه‌ی حروف ِ بی‌ربط است.
16 مهر 1387