۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

برهوت

بر یک‌نواختی ِ شیارهای ِ دل‌تنگی
خطوطی هموار
مرا
از فقرات ِ حافظه‌ی تو جدا می‌کند.
برش‌هایی بی‌شکیب
حاشیه‌ی ِ ناامن ِ فراموشی را - خط به خط - نازک می‌کنند.
و آن‌چه به اعماق ِ بی‌تلاطم ِ تو نقب می‌زند
جهت‌های ِ آخر ِ مرا
در گودی ِ سیری‌ناپذیر ِخویش بلعیده است.

از ارتفاع ِ این برهوت پایین هم که بیایم،
باز قطعاتی از من
از سقوط امتناع می‌کنند.
و به خاک‌روبه‌های ِ جامانده از گذشته‌ی پاکیزه‌ام می‌آویزند.
...
آن‌چه به اعماق ِ بی‌تلاطم ِ تو می‌رسد
تکه‌ای از من باشد شاید
که گرچه کشیده‌تر است
اما
نشانی ِ ناقص ِ مرا
در دوره‌های ِ پر اصطکاک ِ دیوار ِ این قنات ِ کور گم کرده است.

در جست‌وجوی ِ گسیختگی ِ مطرود ِ حوالی ِ دل‌ام
بر زمین ِ همین برهوت ِ موعود
فرود می‌آیم!
20 اردی‌بهشت 1387