۵ اردیبهشت ۱۳۸۴

عقوبت


تلخ مي‌بلعم و
شيرين هضم مي‌كنم،
‌واژك‌‌هاي مهری را
كه دانهْ ‌دانه
در خشك‌زارِ قلبِ تو كاشتم
تا خوشه‌چينِ نفرتيانِ سرزمينِ سوخته‌یِ تو گردم!

ملالی نيست نازنين!
من به غرامتِ كوهستانِ بي‌بارانِ خويش ايستاده‌ام:
پُرآه و بی‌اشك.
4 اردی‌بهشت 84