t h e r e i s n o t h i n g o u t s i d e t h e t e x t
۹ تیر ۱۳۹۰
یا چشم من منحرف است یا یک جای جعد موهای تو میلنگد که تا نگاهشان میکنم شعرهای ژولیده ام صاااف میشوند
۱۵ خرداد ۱۳۹۰
در تماس با تاب موهایی که عاشق تو نیستند سعی کن بدون تب بمیری فرض کن امشب زلف تمام دختران مجعد است حلقهها گناه نکردهاند اگر از رسم رگهای تو غیرقابل تفکیکاند
حتا اگر دکمههای نفسریز تو شب باز مانده باشد توقعی که از میانشان میگذشت شبیه محرمانهی سربستهای بود که دیر کرده است
سعی کن با پیراهن اما دست در حلقه بمیری
۱۲ خرداد ۱۳۹۰
دستهای زمین را به راحتی میشود شست یا ته جیب چپاش فرو کرد میشود فریاد را کف دستها گره زد روی مشتها نشست اشک را با بغضهای یکبارمصرف به اکوسیستمهای لاابالی بازگرداند و درعوض به هالههای نور در سازمان ملل خندید
میشود میهن را درست از سر زمین اجدادی تا ته همین خیابان میلهدار به باتومهای یوزر-فرندلی چینی فروخت و با الباقیاش برگ قرمز تازهای برای تقویم محلی سفارش داد که ملتقای سینهی استخوانی خاک را با آخرین هالهی شهر بر تراکم مناسبتهاش الصاق کند
زنان بهارستان زنان لایحه زنان صلح زنان منشور زنان میدان زنان تغییر زنان عصیان زنان زخم زنان عزا زنان مرگ
شاید نام او جایی بریده باشد که هرچه تکرار می کنم بند نمی آید