به الهام
ديريست
تا بويِ نا گرفته است
آفتاب؛
و سرديِ سايهاش را
همتي ياراي سوختن
نه برجاي...
آيينِ آشتيست
جان سپردن
بر پيشانيِ خورشيد
تا شعاعِ صدشعلهي شرارافروز
از ناصيهي بيهمالِ تو
بر رسمِ خاموشِ او گسترد
...
كه دامنِ آفتاب
ديريست
تا غبارِ غمِ گرفته است
طرفه لذتيست سوختن!
آن زمان كه خرمنافروز
خود
طرقهاي باشد
كه تويي!
...
چه داغ دلي دارد آفتاب!
مسيح
8 آبان 82
طرقه پرنده ای افسانه ایست كه براي رسيدن به خورشيد، هزار نام خداوند را آموخت تا به خورشيد رسد و بال و پر نسوزد. پرواز كرد. چيزي به آفتاب نمانده بود اما، كه نام هزارم از ياد برد و سوخت.