۲۰ دی ۱۳۸۲

شهوت


من خوابِ زن نديده‌ام
كابوسي اما
-گاه‌گاه-
خواب‌ام را خيش مي‌زند:
«
در گرگ و ميش دشت
گرگي مست
رمه‌ام را مي‌تاراند.
چوپاني مي‌گريزد؛
ني‌لبكي هزار تكه مي‌گردد؛
شب‌بوها عرق مي‌كنند؛
رمه مست مي‌شود؛
و گرگ
با شب‌بوها مي‌رقصد.

آوايِ ني‌لبكِ هزارتكه
با رقصِ شب‌بوها كه مي‌آميزد،
گرگ و رمه
غرقِ عرقِ شب‌بوها مي‌شوند
‌تا رودِ ميانِ دشت
بارور گردد
از آواز و شبنم و رقصِ رمه...
»

͸

من
هرگز
خوابِ زن نديده‌ام؛
كابوسي اما
-گاه‌گاه-
غرقِ عرق‌ مي‌كُندم!

مسيح
20 دي 1382