۲۷ آبان ۱۳۸۸

زآن که با معشوق پنهان خوش تر است

کلمه ها را بر می دارم
روی اعصاب ات یک بیت ِ صاف می کشم.

می توانی
مثل لغتی باش
که زیر سایه های ِ طولانی بزرگ شد
و شعری روشن برای ِ سرانگشتان ِ تو ساخت.

حرفی که قتل ِ عصب های ِ تو را برملا کرد
هویتی ست
که به لعنت ِ هیچ کس نمی میرد!
27 آبان 1388