۲۹ دی ۱۳۸۶

به ماهان
برای دومين زادروزش
امشب
كودكی می‌آيد
و فردا
پدری
می‌ميرد.

و فرزندان‌
می‌گريستند
و واژه-برگ‌های پلاسيده را
در گورهايی متروك می‌پراكندند
تا وهنِ ساليانِ استقراء و سايه را
هم‌جدارِ خاكِ پدران
فروپوشند.

امشب
شاخه‌ای
-سر بر آسمان سوده-
آوازِ نور خواهد سرود
و فردا
ريشه‌ا‌ی
- سرفروبرده در گريبانِ تاريكِ خويش -
فرو خواهد خشكيد؛

رازی درنهفتيده
با خاكِ پدران آرميده بود؛
و رازِ ريشه را
- باری -
نه فرزندان
نه خيش
نه تيشه...
20 دی 1386