۲ دی ۱۳۹۰


توی کوزه‌ای زار می‌زنم
و تصمیم آسمان
از کتف‌های عشیره آویزان است
.
انگار جبر افتاده بود لای انگشت‌هام
که طناب دور نام تو پیچیدند
.
حالا که ستاره‌ها
مفت مفت
به تماشای تو می‌سوزند
مژه‌هام به هم گره خورده‌اند