چه زود برچيده شد
بساط كوچك عيشمان
كه تختهبند همنشينی واجهای يك واژه بود!
كه درهمشكست
تا زخم-پارههای دال و واو و سين و تا و يای آن
در حنجرهام
به خون نشيند؛
حقهای نمیگشايم:
اينجا نایانبانِ بغضهای فروخورده است.
چشم فرومیپوشم
بر مصيبتی
كه نه تاب رويارويی با آنام هست،
نه توان رویگردانی از آن؛
تا هشتاد و دومين روز پاييز،
روزْمرگِ اميدهای آماسيدهام شود.
22 آذر 1386