۲۲ مهر ۱۳۸۸

می خواستم مرگ ِ تو را اعلام کنم

موی-رگ های ام نازک تر نمی شدند
وقتی از دیوار ِ حاشا پریدی
با آن جفت های ِ ظفرمند ِ انکار
که گرچه برای پوست ِ من مُسری نبود
اختلاف ِ دمای ِ شدیدی را در حافظه ام ثبت کرد
که بخشی از خداحافظی ات را
زیر ِ آن منجمد کرده بودم.



می گفتند دزدیدن ِ خواب ها را از بر است آن زن
حیف که پلک های ِ بی قرار
پنجره های ِ آخر ِ خواب ِ من بود !
22 مهر 1388