۲۱ تیر ۱۳۸۳

وصال


در آغاز تنهايي بود!

پيوندِ نخستين
گره از واپسين گسست گشاد...
و خداوند
آغاز گشت؛
و عشق؛
و فراق؛
و اشك،
تا بسياري آن
پيمانه‌ي همّت بي‌‌قدر آدمي گردد
كه خاك خويش مي‌خواست تا گل كند از نو!

تا انسان
سلسله‌جنبانِ نسلِ اندوهي باشد
-ديرپا-
كه نطفه در آسمان بست و
با ريسمانِ نقره‌ايِ ماه
بر زمين باريد.

͸

وقتي اسرافيل
آهنگِ رحلت به صور مي‌نوازد،
اندوه
نغمه‌ي هزارشوقِ هجرانِ آدمي‌ست
كه بر پرده‌ي وصالي دير-گُم
زخمه مي‌زند...

21 اردي‌بهشت 1383