۲۰ مهر ۱۳۸۷

انتفا

حالا که انگشتان‌ات
با آب‌های ِ آزاد هم‌بستر شده،
قبول کن که آن ناخن‌ها
دیگر برای ِ چشم‌های ِ من دیر است!
حتا این شب‌های ِ شکنجه
که ماه
پیله کرده است به خواب‌ام
تا با انگشت‌های ِ ‌تکلیف
طرح ِ نامعلوم ِ اندام ِ تو را
بر تن ِ سربی‌اش آشکار کنم.

حالا که سرسام ِ سایه گرفته‌ام
قبول کن که دیگر
هیچ نامی برای ِ ضرورت ِ نور نمانده است.
21 مهر 1387