۲ اسفند ۱۳۸۶

انكار


ريشه‌هاي‌ات را
حاشا هم كه كني
باز
بهار از شانه‌هاي نازكِ تو بالا مي‌رود
و امسال شايد سبزتر از هميشه؛
و پرستويي زودهنگام
- كه خوابِ تابستان‌ را پرواز مي‌كند -
پريش‌آشفته‌ي ساقه‌هاي موزون‌ِ تو مي‌شود،
با ترسي شبانه
از تعبيرِ محتومِ رؤيايي
كه نيمه‌ي تابستاني‌اش را سرخواهد بُريد.

و تو
با همه انكارِ سركش‌ات
اين‌بار
آيينه‌پردازِ آوازي مكرر مي‌شوي :
پروا مدار!
با يك چلچله
تابستان نمي‌شود.
3 اسفند 1386