۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

قطاع ها

راستی
به سنی رسیده‌ام سرانجام
که در خواب‌های‌ام بیدارتر می‌شوم؛
بدون درکی از کهکشان
نور را به سمت ِ زمین، نشانه می‌روم.
به چرخش ِ این منظومه اعتمادی ندارم.
نمی‌توانم قطاع‌های ِ فرضی ِ زمین را بشمارم.
تنها می‌توانم
ساعت‌های ِ مانده تا رفتن‌ات را تسریع کنم.
قطاع‌ها
در خاطره‌ی خود
فقط یک خورشید ِ دیگر کم دارند
تا رسم ِ شمارش ِ کاهل ِ روز و شب را فراموش کنند.
تا رفتن‌ات را از همین حالا فرض کرده باشم.

راستی
به سنی رسیده‌ام دیگر
که بتوانم فرجام ِ این گردش ِ کاهل را حدس بزنم.
30 اردی‌بهشت 1387