۱ خرداد ۱۳۸۷

خسته نيستند


اوراق ِ ناموجه ِ تقویم
قدم‌های ِ مرا از عهد ِ عتیق می‌شناخت
و نگاه ِ خیره‌ام را
که از مسیرهای ِ مهیب ِ حادثه
به لایه‌های ِ مبهم ِ اجابت نظر داشت
حدس می‌زد.
خسته نبودند قدم‌هایی که متوقف شدند؛
‌خواستند کمی بیش‌تر فکر کنند:
به جرعه‌ای تشنه‌گی
که تا پایان ِ خوشه‌های ِ انگور، در گلوی ِ گرما هلاک می‌شد.
به اعتدال ِ پاییزی ِ نیم‌کره‌ که برجای می‌ماند
تا تابستان
تکرار ِ پررخوت ِ انتظار شود.
...
خسته نبودند
و پیش از آنی که سست شوند
بر اوراق ِ ناموجه ِ تقویم
خشک شدند.
1 خرداد 1387