H I E R O G L Y P H
t h e r e i s n o t h i n g o u t s i d e t h e t e x t
۳ تیر ۱۳۸۷
گفتي نباش، پس نيستم
تمام ِ تفاوت، در آغاز ِ ما بود
وگرنه
پایانهای ِ ساده
- بالطبع - همه مثل ِ هم اتفاق میافتد؛
مثل ِ پایان ِ ما:
یکی میگوید نباش
و دیگری نیست میشود.
ببین!
حالا دستام از تشریف ِ تو هم بیشتر کش میآید.
گیرم از دیوار ِ شانههای من
هر سگی دیگر میتواند بالا برود.
3 تیر 1387
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی