۴ اردیبهشت ۱۳۸۷

عذاب

اين همه راه پيمودم
تا اشراق ِ پيشاني‌ات برملا نشود.
پس چرا غيبت ِ كش‌دار ِ آدم‌ها، حس ِ بينايي‌ام را پريشان مي‌كند؟
چرا هرچه مي‌بينند اين چشم‌ها نم‌ناك است؟
و اين دست‌ها
چرا به هرچه مي‌سايند، نشان ِ سايه دارد؟

چرا آغوش‌ات به رطوبت ِ تني آغشته شدكه هيچ شباهت از رنگ ِ من نبرده بود؟
4 اردي‌بهشت 1387