۶ فروردین ۱۳۸۷

راز


كسي بايد بداند
چگونه مي‌شود تو را از دست‌ نداد.

ارغوان‌ها
- باريك و بلند -
در روشناي ِ طلعت ِ تو صف كشيده‌اند
تا سرخي ِ خود را به رونق ِ گونه‌هاي‌ات ببخشند.
نرگس‌ها
در سوداي ِ ابري‌شان
روياي ِ برهنه‌ي باران ِ چشمان‌ تو را مست مي‌شوند.
بادها يك‌سره مي‌وزند،
و افشاگرترين زنبق‌ها هم - حتا -
به من نمي‌گويند
چگونه بوي تو را
- كه از محزوني ِ نفس‌هام شـُر‌ّه مي‌كند- حبس كنم.
.
.
.
كسي بايد راز ِ نگه‌داشتن‌ات را بلد باشد.
6 فروردين 1387